Tuesday, December 30, 2008

کاش دوباره عادت نکنیم!

دلم گرفته،
دوست ندارم اخبار گوش کنم
می ترسم پیچ رادیو ماشین را باز کنم،
از اعداد و ارقام مرگ و میر این روزها، که داغ و روی بورس است می ترسم.
تلویزیون این کشور متمدن صحنه های دلخراشی را که به وفور
در صفحه های اینترنت پیدامی شوند را نشان نمی دهند،
فقط آمار کشته شدگان است که به سرعت بالا میرود.
امروز در مرکز خرید چند نفر چفیه های فلسطینی بسته بودند،
یکی عربی حرف می زد،اما دیگری بنظر بیشتر برای مد روز بودن
و همخوانی اش با کیف دستی اش بسته بود،
مطمئن نیستم حتی بداند غزه در کدام گوشه این دنیاست.

یاد روزهای جنگ ایران و عراق می افتم، خاموشی ها
صدای آژیر، ضد هوایی و موشک. بعد از این همه سال چه ماند از آن همه؟
عادت کردیم!
کاش به کشته شدن هیچ انسانی
در هیچ جای این کره خاکی عادت نکنیم.
کاشکی ...

Thursday, December 18, 2008

سکوت را بشکنید!!!
بعد از خواندن نامه اعتراض به دستگیری حسین درخشان توسط وبلاگ نویسان، خودم را قانع کردم که من وبلاگ فعالی ندارم و اصلا وبلاگ خوان هستم نه وبلاگ نویس. بعد چیزی به من نهیب زد که به دنبال بهانه می گردم تا بگویم به من ربطی ندارد،این کاری است که جا افتاده و خیلی از ما فکر می کنیم به ما مربوط نیست، و من نمی خواهم در تور این دام بیفتم.
به بهانه دفاع از حقوق انسانی یک فرد در بند، مهم نیست چه کسی، این جا را گردگیری می کنم تا حداقل به احساس خودم که می گفت سکوت همیشه کار دست ما داده ونباید سکوت کرد،احترام گذاشته باشم.
درخشان همیشه از انتخابهای آخر من برای وبگردی های طولانی شبانه ام بوده و علاقه چندانی به دنبال کردنش بخصوص بعد از تحولات جدیدش ندارم، اما حقوق انسانی یک فرد با طرز تفکرش و دیدگاههای عجیب و غریبش کم و زیاد نمی شود، پس روزه سکوت همه باطل است چه وبلاگ نویس چه وبلاگ خوان.
آهای اهالی وبلاگ آباد، سکوت را بشکنید، حقوق بشر درهم است و نمی شود درشتها وخوبهایش را سوا کرد!
برای باور خودتان اعتراض کنید نه درخشان.
تمام